سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















شب پاییز

گفت : دعا کنی می آید

گفتم : آنکه با دعا بیاید با نفرینی می رود

خواستی بیایی با دعا نیا ...با دل بـــــــــــــیا...


نوشته شده در جمعه 92/7/12ساعت 2:39 عصر توسط الهه نظرات ( ) | |

آخرین بار ?ه من از تهِ دل خندیدم

علتش پـول نبود

انع?اسِ جُو? هر روز نبود

علتش، چهره‌یِ ژولیده‌یِ ی? دلق?,

یا زمین خوردن ی? ?ور نبود ...

من بهِ « من » خندیدم !

?ه چو ی? دلق? ِگیج

نقش ی? خنده به صورت

دارم و دلم میـــگرید ...!

نوشته شده در جمعه 92/7/12ساعت 2:38 عصر توسط الهه نظرات ( ) | |

 

بچه‌ها در ناهارخورى مدرسه به صف ایستاده بودند.

سر میز یک سبد سیب بود که روى آن نوشته بود:

فقط یکى بردارید. خدا ناظر شماست.

در انتهاى میز یک سبد شیرینى و شکلات بود.

یکى از بچه‌ها رویش نوشت: هر چند تا مى‌خواهیدبردارید!

خدا مواظب سیب‌هاست...



 


نوشته شده در جمعه 92/7/12ساعت 2:1 عصر توسط الهه نظرات ( ) | |


آخرین مطالب
» نیستی
دوست دارم
خدا
رها
عقل وعشق
فقط برای تو...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com